آمد و رفت ... رفت و آمد

جویبارلحظه ها

ازتهی سرشار ... جویبارلحظه هاجاریست

دلتنگی حس عجیبی ه یک حس آشنا در عین حال غریب

گاهی دلتنگی غافلگیرت میکنه، دلتنگی رو برات تعریف کردن که با دوری به وجود میاد وقتی کسی رو نبینی، ازش دور باشی یه مدت ... ولی این دلتنگی قانون نداره، غافلگیرت میکنه...

غافلگیرت میکنه وقتی برای کسی دلتنگ میشی که کنارته، که زود به زود میبینیش، که وقتی هم نیست میدونی از نظر زمانی کم تر از یک ربع فاصله تونه به مدد این اتوبان هایی که شهر رو خط خطی کردن.

این روزا دلتنگم

هر روز بیشتر از روز قبل. این روزا به ازای هر رفت و آمدی به ازای هر آمد و رفتی، دلم کم طاقت تر و بهانه گیرتر میشه

و امان از این که دلتنگی و بهانه گیری های دلت رو ، بغض آماده ی ترکیدنت رو مجبور باشی قورت بدی و لبخند بزنی

چون احتمالا هیچ کس چنین دلتنگی ای رو باورش نمیشه!

آمد و رفت ... آمد و رفت .... کاش یه آمدی بود که رفتی بعدش نبود... آمد و آمد و آمد و ... ماند!




+نوشته شده در 13 آبان 1391برچسب:,ساعت11:6توسط miss zeynab | |